per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27046
پترولوژی و ژئوشیمی تودهی گرانیتوئیدی بروجرد (غرب ایران)
Petrology and Geochemistry of the Granitoid Massif of Boroujerd
احمد احمدی خلجی
32796298
1
محمد ولی ولیزاده
mvalizad@chamran.ut.ac.ir
2
داریوش اسماعیلی
36967737
3
تودهی گرانیتوئیدی بروجرد بخشی از تودههای نفوذی موجود در زون سنندج-سیرجان را تشکیل داده و به صورت کشیده و طویل، به موازات شیستوزیته غالب سنگهای دگرگونی با روند شمالغربی-جنوبشرقی رخنمون دارد. ترکیب سنگشناسی این توده عمدتاً متشکل از مونزوگرانیت، گرانودیوریت، کوارتزدیوریت و گرانیت اسفندار با ترکیب غالب گرانودیوریتی میباشد. مطالعات صحرایی، کانیشناسی، سنگشناسی و ژئوشیمیایی نشان میدهند که ماگمای سازنده واحدهای اصلی این توده از نوع I ،کالکآلکالن و غنی از پتاسیم (پتاسیک) بوده و از نظر درجه اشباع از آلومینیم (ASI) متاآلومین تا کمی پرآلومین میباشد. پایین بودن نسبتهای Al2O3/(FeO+MgO+TiO2) و (Na2O+K2O)/(FeO+MgO+TiO2) و شواهد ژئوشیمی عناصر نادر خاکی و عناصر کمیاب، نشان میدهند که منشأ ماگمای اولیه از پوستهی زیرین بوده که در طی یک حاشیه ورقهی همگرا ایجاد شده است. این ماگما احتمالاً در اثر ذوب بخشی پروتولیتهای پوستهی زیرین بوجود آمده است و تبلور تفریقی مذابها در سطوح بالاتر پوسته، واحدهای مختلف سنگشناسی را سبب گردیدهاست و ماگماهای بازالتی حاصل از گوشته که در پوسته زیرین جایگزین شدهاند محتملترین منشأ گرمایی برای ذوب بخشی بودهاند.
The Boroujerd granitoid massif is as a small portion of Sanandaj-Sirjan zone. It is elongated and parallel the prevailing schistose it in the metamorphic rocks by the trend of NW-SE and consist of quartz diorites, granodiorites, monzogranites and sphene granite. Granodiorites are the most dominant rocks. Petrological, mineralogical, field and geochemical investigations suggest that the Boroujerd granitoid is similar to those of the high-K calc-alkaline series, metaluminous to weakly peraluminous, and displays features typical of I-type granites. Low Al2O3/(FeO+ MgO + TiO2) and (Na2O + K2O) / (FeO + MgO + TiO2) ratios, and the trace and rare-earth elements patterns suggest that these rocks formed along a destructive plate margin and were derived from a lower crustal source. This granitoid magma involves partial melting of lower crustal protoliths and frac-tional crystallization of the melts in higher crustal levels can generate the whole spectrum of rock types represent in the Boroujerd massif. Mantle-derived basaltic magmas emplaced into the lower crust are the most likely heat sources for partial melting.
https://jos.ut.ac.ir/article_27046_707dedda137c95c4569c212db7bff5c9.pdf
داعی
ژئوشیمی
سیرجان
بروجرد
کالکآلکالن
گرانیتوئید
نوعI
منشأ پوستهای
زون سنندج
alkaline
Petrology
Sirjan zone
type Granitoid
calc
Crustal source
Geochemistry
Boroujerd
Sanndaj
i
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27047
پتروگرافی و ژئوشیمی دولومیتها در نهشتههای کرتاسه زیرین شرق اصفهان
Petrography and Geochemistry of Dolomites in the Lower Cretaceous Deposits of eastern Esfahan
مهران مرادپور
moradpourm@ripi.ir
1
محمدحسین آدابی
77923783
2
مقطع مورد مطالعه در ارتفاعات شرقی شهر اصفهان و در حدود 1 کیلومتری شرق جاده اصفهان به نایین در طول جغرافیایی '47 °51 طول شرقی و عرض جغرافیایی '28 °32 شمالی قرار گرفته است. نهشتههای کرتاسه زیرین در این مقطع 6/196 متر اندازهگیری شده است و شامل سنگهای تخریبی و کربناته میباشد. مرز زیرین این نهشتهها با شیلهای ژوراسیک به صورت دگرشیبی زاویهای است. مطالعات پتروگرافی انجام شده بر روی نهشتههای کربناته کرتاسه زیرین نشاندهنده وجود چهار نوع دولومیت در این ناحیه است که عبارتند از: دولومیت نوع اول شامل دولومیتهای خیلی ریز تا ریز بلور (مسطح نیمه شکلدار)، دولومیت نوع دوم شامل دولومیتهای ریز تا متوسط بلور (ایدیوتوپیک-پورفیروتوپیک)، دولومیت نوع سوم شامل دولومیتهای متوسط بلور (شکلدار)، دولومیت نوع چهارم شامل دولومیتهای متوسط تا درشتبلور (شکلدار). دولومیت نوع اول مربوط به دیاژنز خیلی اولیه بوده و سه نوع دیگر در اثر دیاژنز تدفینی به وجود آمدهاند که به ترتیب از نوع جانشینی، جانشینی/تبلور مجدد و پرکننده حفرات میباشند. مطالعات ژئوشیمیایی (عنصری) مانند بالا بودن مقادیر Na و Sr حاکی از این است که فرایند دولومیتی شدن توسط ترکیب کانی شناسی اولیه آراگونیتی تسریع شده است. منشاء منیزیم مورد نیاز دولومیتهای دولومیت نوع اول آب دریا بوده است و برای انواع دیگر نیز میتوان آب درون روزنهای، رسهای موجود در شیلهای بین آهکها (شیلهای زیرین) و شیلهای موجود در قسمت زیر رسوبات کرتاسه زیرین را در نظر گرفت.
https://jos.ut.ac.ir/article_27047_42b51160c0427131765450d688361a8d.pdf
پتروگرافی
ژئوشیمی
دولومیتی شدن
کرتاسه زیرین
Petrography
Geochemistry
Dolomitization
Lower Cretaceous
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27048
ژئوشیمی و خاستگاه زمینساختی سنگهای آتشفشانی تتماج، جنوب شرق کاشان
Geochemistry and Tectonic Setting of Totmaj Tolcanic Rocks, SE of Kashan
مریم امینالرعایایی یمینی
72192839
1
علی کنعانیان
kananian@khayam.ut.ac.ir
2
سنگهای آتشفشانی-رسوبی تتماج در جنوب شرق کاشان شامل تناوبی از گدازهها (بازالت تا آندزیت) و مواد آذرآواری (انواع توف و آگلومرا) همراه با بینلایههایی از سنگهای رسوبی (آهک و ماسه سنگ) هستند. سنگهای آهکی این مجموعه حاوی فسیلهای دریایی کم عمق الیگوسن میباشند. بازالتهای تتماج، بر اساس دادههای ژئوشیمیایی عناصر اصلی و کمیاب، شباهت زیادی با گدازههای کالکآلکالن دارند. مقدار Al2O3 آنها زیاد و در عین حال عدد منیزیمی پائینی دارند. نسبت Zr/Y در این سنگها بیش از 3 است که از این لحاظ با سنگهای آتشفشانی قوسهای قارهای مشابهاند. در نمودار عناصر کمیاب نرمالیزه شده نسبت به پشتههای میان اقیانوسی غنیشده (E-MORB) ، عناصر Ti(به غیر از بازالتها)، P، Nb و Rb دارای آنومالی منفی هستند ولی Pb و K آنومالی مثبت نشان میدهد. نسبت Th/Yb در محدوده بین 3/0 تا 9/1 در تغییر است در صورتی که نسبت Ta/Yb نمونهها از 3/2 تا 9/8 تغییر میکند که این شواهد از مشخصات سنگهای ماگمایی مناطق فرورانش میباشد. غنیشدگی این سنگها از عناصر با پتانسیل یونی پایین (LILE) و عناصر نادر خاکی سبک (LREE) حاکی از این است که گدازهها احتمالاً از ذوب بخشی گوه گوشتهای که خود در اثر تماس با سیالات مشتق از پوسته اقیانوسی فرورونده، از عناصر کمیاب غنیشده بودند، منشأ گرفتهاند.
Totmaj volcano-sedimentary rocks, located at south-eastern of Kashan, are mainly composed of basalt-andesite lava flow and pyroclastic rocks (various types of tuffs and agglomerate) which locally show an alternation with Oligocene fossiliferous shallow marine sedimentary rocks (limestone and sand-stone). Based on major and trace elements geochemical data, the Totmaj volcanic rocks are very similar to calc-alkaline lava. They contain high Al2O3 and low Mg# (100 Mg/(Mg+Fe2+). Their Zr/Y ratio is more than 3, typical of continental volcanic arc rocks. In terms of N-MORB normalized trace element patterns, they show enrichment in K and Pb relative to Nb, Rb, P, and Ti, and also have a wide range of Ta/Yb ratios (between 2.3 to 8.9) and limited values for Th/Yb (0.3 to 1.9), characteristic of subduction-related rocks from orogenic belts. Their enrichment of large ion lithophile elements (LILE) and light rare earth elements (LREE) demonstrate that they have been probably originated from partial melting of enriched mantle wedge when it has been encountered with the released fluids from a subducted oceanic crust.
https://jos.ut.ac.ir/article_27048_36a841d608122be65e93daf5110e0bdd.pdf
ژئوشیمی
بازالت
زون فرورانش
قوس آتشفشانی قارهای
تتماج
Geochemistry
tinental volcanic arc
basalt
Totmaj
Subduction zone
Con
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27049
شواهد پتروگرافی حاکی از دگرشکلی دمای بالا در سنگهای حاشیه توده گرانیتوئیدی لخشک، شمالغرب زاهدان، ایران
Petrography of high temperature deformation in marginal parts of the Lakhshak granitoid intrusion, NW of Zahedan, Iran
علی کنعانیان
kananian@khayam.ut.ac.ir
1
مهدی رضائی کهخائی
12199417
2
محسن الیاسی
46975922
3
داریوش اسماعیلی
36967737
4
توده گرانودیوریتی لخشک بخشی از نوار گرانیتوئیدی زاهدان-سراوان محسوب میشود که در زمان الیگومیوسن به صورت یک توده بیضوی شکل با امتداد شمالغرب-جنوبشرق در داخل رسوبات فلیشی ائوسن نفوذ کرده و به همراه سنگهای میزبان خود, مجموعاً بخشی از زون جوشخورده سیستان واقع بین دو بلوک لوت و افغان را تشکیل داده است. سنگهای حاشیه جنوب و جنوبغربی توده, در امتداد زونهای برشی موازی با همبری توده که بیش از 400 متر ضخامت دارند, دستخوش دگرشکلی دمای بالا شدهاند و فابریکهایی نظیر ساختارهای S-C پیدا کردهاند. دگرشکلی این سنگها در محل همبری با سنگهای میزبان, شدید بوده و به سمت داخل توده تدریجاً کاهش مییابد. کانیهای اولیه ماگمایی نظیر پلاژیوکلاز و ارتوکلاز در این سنگهای بر اثر تحمل دگرشکلی شکننده دمای بالا، شکسته شده و شکستگی آنها مجدداً با کانیهای ماگمایی دمای بالا نظیر بیوتیت, پتاسیمفلدسپار و کوارتز پر شده است. بر اساس شواهد زیر به نظر میرسد دگرشکلی این سنگها در شرایط دمایی بالای سولیدوس و احتمالاً در حضور مقدار کمی مذاب اتفاق افتاده باشد: 1) پر شدن شکستگی بلورهای فلدسپار اولیه توسط مجموعههای دانهریز کوارتز, پتاسیمفلدسپار و بیوتیت، 2) وجود دانههای کوارتز و فلدسپار در بین کلیواژهای تغییرشکلیافته بیوتیت، 3) همرشدی کوارتز و پتاسیمفلدسپار که به طور بخشی جایگزین پلاژیوکلاز شدهاند، 4) حضور بافت گرانوفیری دگرشکل نشده در حاشیه بلورهای دگرشکل شده ارتوکلاز.
The Lakhshak granitoid intrusion which is located in the northwest of Zahedan is a part of Zahedan-Saravan plutonic belt. This Oligo-Miocene in-trusion, intruded as an elongated pluton into the Eocene flysh type meta-sediments that in turn be-long to the Sistan suture zone, between Lut and Afghan blocks. The marginal granitoid rocks in the south and southwest of pluton have been plastically deformed during the emplacement of this pluton with approximately 400 m thick and show fabrics such as S-C structures. These rocks display a transition from strongly deformed fabrics at the margin to progressively less deformed fabrics to the center. Moreover, due to high temperature brittle deformations, igneous primary minerals, such as plagioclase and orthoclase, were broken and filled by some secondary high temperature minerals such as biotite and quartz. Seemingly, some melt was present during these deformations, as indicated by (1) presence of fine grains of quartz, feldspar and biotite aggregates grains in fracture-controlled open-ings in the primary feldspar crystals, (2) occurrence of quartz and feldspar grains within deformed biotite cleavages, (3) partial plagioclase replacements by quartz and K-feldspar intergrowth, (4) presence of the undeformed granophyric texture in the margin of deformed orthoclase crystals.
https://jos.ut.ac.ir/article_27049_3a153735806f908d4259df617cd12d8b.pdf
ریزساخت
دگرشکلی
فولیاسیون
تبلور مجدد
گرانیتوئید
Crystallization
Microstructure
Deformation
Granitoid
Foliation
re
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27050
سازوکار جایگیری توده های آذرین شمال شرق قزوین با بهره گیری از تحلیل تنش دیرین
Mechanism of igneous rocks emplacement of NE Gazvin on the basis of Paleostress analysis
محسن الیاسی
46975922
1
علی کنعانیان
kananian@khayam.ut.ac.ir
2
کیمیا کلانتری
46941972
3
محسن حیدری
27846976
4
به منظور شناسایی ساز و کار دقیق جایگیری توده های آذرین در منطقه مورد مطالعه از تحلیل تنش دیرین به کمک روش معکوس کردن استفاده شده است. در دوازده محدوده بیش از 209 سطح برش دارای خش لغزش برداشت و پس از تحلیل دقیق، ترژکتوری های بزرگ ترین تنش تراکمی دیرین رسم گردید. آرایش هندسی ترژکتوریهای بزرگترین تنش تراکمی دیرین ساز و کار تزریق سیل را مطرح میکند که با شواهد پترولوژیک نیز انطباق کامل دارد.
Igneous rocks emplacement NE Gazvin is the main objective of this project. The analysis of emplace-ment mechanism is done using paleostress direct inversion method. More than 209 shear planes, bear-ing slickenside lineation are measured at 12 different localities. Processing of corrected data and re-cognition of paleostress state, a paleostress trajec-tory map established. Sill mechanism is the best form of igneous emplacement in this area. This is reflected by geometrical shape of paleostress trajectory lines. The emplacement mechanism also is supported by petrological evidences.
https://jos.ut.ac.ir/article_27050_d6da1bbc969977a140caff170cd16228.pdf
تنش دیرین
سیل
ترژکتوری تنش
دایره مور
توده آذرین قزوین.
Paleostress
Sill
Stress trajectory
Mohr circle
Ghazvin igneous rocks
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27051
کاربرد سیستم شبکة عصبی مصنوعی در پهنه بندی خطر زمین لغزش, مطالعه موردی: ناحیه سفیدار گله در استان سمنان
Application of Artificial Neural Network for Landslide Hazard Zonation
بابک راکعی
62511798
1
ماشااله خامهچیان
khamechm@modares.ac.ir
2
پرویز عبدالملکی
47198788
3
پانتهآ گیاهچی
63372241
4
تشخیص مناطق مستعد لغزش مسائل مختلفی را مطرح میکند که برای حل این مسائل روشهای متعددی مورد استفاده قرار گرفته است ولی بطور کلی به دو دسته روشهای مستقیم و غیر مستقیم طبقهبندی میشود و در تحقیق حاضر از روش غیرمستقیم استفاده شدهاست. هدف از این تحقیق بررسی استفاده از شبکه عصبی مصنوعی برای پهنه بندی خطر زمین لغزش در منطقة سفیدارگلة استان سمنان میباشد. جهت ارزیابی شبکه عصبی ایجادشده، داده های 49 زمین لغزش اتفاق افتاده به سیستم ارائه گردید. این پایگاه داده، شامل اطلاعات مربوط به شیب, جهت شیب، لیتولوژی، مدل ارتفاعی رقومی، بارندگی، فاصله از گسل و کاربری اراضی منطقه میباشد. این داده ها جهت تغذیه به شبکه عصبی ایجاد شده، بر اساس بزرگترین مقدار موجود هر داده در بانک اطلاعاتی بین صفر ویک نرمالیزه گردید. سپس داده های نرمالیزه شده به یک شبکه عصبی پرسپترون سه لایة تغذیه شونده به جلو (feed forward) با الگوریتم پس انتشار خطا (back error propagation) تغذیه گردید. بطور خلاصه ابتدا پارامترهای ورودی استخراج و شبکه عصبی بر مبنای آنها توسط الگوریتم پس انتشار خطا آموزش داده شد. سپس کارایی شبکه آموزش داده شده مورد آزمایش قرار گرفت. ساختار نهایی شبکه دارای 7 نرون در لایه ورودی, 20 نرون در لایه میانی و 1 نرون در لایه خروجی گردید. تعداد اطلاعات برای آموزش شبکه 1626 و برای آزمایش 400 واحد در نظر گرفته شد. دقت شبکه در مرحلة آزمایش 25/91% تخمین زده شد. بعد از بهینه شدن ساختمان شبکه کل اطلاعات مربوط به منطقه در اختیار شبکه قرار گرفت. خروجی بدست آمده از شبکة عصبی با اختلاف 2/0 به پنج ردة باخطرخیلی زیاد، زیاد, متوسط، کم و خیلی کم تقسیم گردید.
There are several methods for zonation of landslide hazard. They can be generally divided into two groups; direct and indirect methods. In this study, we used Artificial Neural Network (ANN) as an indirect method for landslide hazard zonation in Semnan province. A total of 49 landslides or slide zones, that overlaid on the topographical map with the scale of 1:50000, were studied. Maps of factors such as lithology, slope, aspect, land use, buffer of faults, DEM, precipitation were then prepared. These data were then normalized, according to the maximum value of each factor. The normalized data was then fed into a multi-layer preceptor with back error propagation algorithm. The network had 3 layers, first layer as input layer, had 7 input elements each of which related to one factor. The second layer as hidden layer had 20 process element. The last layer as output layer consisted of one process elements which have been trained to offer 5 level of hazard risk. This structure was found as the best optimized structure through extensive simulations. Our data base consisted of 2016 records. This database was randomly divided into the two separate groups. One as train database consisted of 1626 records which used to train the established ANN. The second group named the testing database consisted of 400 records, which used to test the performance of the ANN. The accuracy of network for predicting landslide hazard was measured about 91.25%. Results reveal that artificial neural network model the landslide hazard zonation better that other approaches.
https://jos.ut.ac.ir/article_27051_39ed779a3b142597f50c12163648aa83.pdf
زمین لغزش
شبکه عصبی مصنوعی
پرسپترون
پهنه بندی
Artificial Neural Network
perceptron
landslide
Zonation
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27052
دگرشکلی در تکتونیت های شمال باختر خوی
Deformation in Tectonites in the northwest of Khoy
حسین عزیزی
95579384
1
محمد محجل
16286533
2
مجموعه سنگهای شمال باختر خوی در استان آذربایجان باختری از سه بخش اصلی؛ کمپلکس افیولیتی، کمپلکس دگرگونی و سنگهای رسوبی دگرگون نشده تشکیل شده است. کمپلکس دگرگونی این منطقه شامل دو بخش متابازیتی و متاسدیمنتی است که درجه دگرگونی آنها از رخساره شیست سبز تا آمفیبولیت فوقانی تغییر میکند. مطالعات ریز ساختاری آنها نشان میدهد که سنگهای دگرگونی دارای دو برگوارگی S1 و S2 بوده که در پهنههای برشی برگوارگی میلونیتی (Sm) بر روی آنها چاپ شده است. راستای اصلی این برگوارهها شمال-شمال باختری بوده که در سه مرحله دگرشکلی به صورت پیشرونده حاصل شدهاند. این دگرشکلیها در طول همگرایی بین ورقه عربی و بلوک البرزباختری-آذربایجان، احتمالاً همزمان با برخورد آنها در کرتاسه فوقانی ویاحتی در زمانی جوانتر از آن شکل گرفتهاند.
In the northwest of Khoy in the west Azarbaijan, there are three rocks complexes consist of meta-morphic, ophiolite and non metamorphosed rocks. The grade of metamorphism changes from green-schist to upper amphibolite facies. The study of microstructures shows two foliations; S1 and S2. Mylonitic foliation (Sm) was overprinting them. The main direction of foliations is NNW, which have been generated by three deformations events when Arabian plate were collided into Alborz-Azarbaijan block in later Cretaceous or younger.
https://jos.ut.ac.ir/article_27052_a68f7ea43df2421a4be4de843aafe1bd.pdf
خوی
تکتونیت
میلونیت
کمپلکس دگرگونی
چند دگرشکلی
Khoy
Tectonite
Mylonite
Metamorphic complex
Polydeformation
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27053
شناسایی فرآیندهای موثر در پیوستگی رسوبی و تغییرات بافتی در رسوبات رودخانهای حوضه آبریز بیدواز-شرق اسفراین
Recognition of Effective Process on Sedimentary Link and Textural Variations in Fluvial Sediments of Bidvaz Drainage Basin-East Esfarayen
قاسم رستمیزاده
56612395
1
رضا موسوی حرمی
harami2004@yahoo.com
2
اسداله محبوبی
amahboobi20012@yahoo.com
3
حوضه آبریز بیدواز در شرق شهرستان اسفراین، در استان خراسان شمالی واقع شده است. رودخانه اصلی این حوضه، رودخانه بیدواز و دو سرشاخه مهم آن درپرچین و سرخ قلعه نام دارد که همگی از نوع بریده بریده با بستر گراولی میباشند. آنالیز اندازه ذرات نشان داده است که پیوستگی رسوبی به ویژه در دو سرشاخه درپرچین و سرخ قلعه از روند یکنواختی برخوردار نیست بلکه در دو نقطه، روند پیوستگی از حالت قبلی خارج شده و روند جدیدی آغاز شده است. در رودخانه بیدواز به علت طولانیتر بودن مسیر، پیوستگی رسوبی روند تقریباً یکنواختی را نشان میدهد ولی در این رودخانه نیز میتوان زیرروندهای مجزایی را تشخیص داد. تغییرات شیب در مسیر رودخانه و ورود حجم زیادی از رسوبات دانه درشت توسط شاخههای فرعی از عوامل اصلی تغییر در پیوستگی رسوبی میباشند. بررسی پیوستگی رسوبیِ گروهها و ردههای مختلف دانهها (گراول، ماسه و گل) همراه با تغییرات پارامترهای جورشدگی، کجشدگی و کشیدگی نشان داده است که حمل انتخابی (selective transport) مهمترین فرآیند کنترل کننده ریز شوندگی دانهها در طول مسیر بوده است. همچنین با توجه به این که قسمت اعظم رسوبات از ذرات درشتتر از 4- فی تشکیل شده است، فرآیند جورشدگی انتخابی (selective sorting) که به اندازه ذرات وابسته میباشد باعث افزایش جورشدگی در بالادست هر زیرروند شده است. امید است نتایج بهدست آمده از این تحقیق بتواند در حوضههای مشابه و در ارتباط با مدیریت آبخیزداری حوضهها جهت جلوگیری از فرسایش و رسوب زایی مورد استفاده قرار گیرد.
https://jos.ut.ac.ir/article_27053_a3a3f8df8993693bd4b9138a0d0e12af.pdf
پیوستگی رسوبی
جورشدگی انتخابی
ریز شوندگی ذرات
رودخانه بیدواز
Bidvaz River
selective sorting
sedimentary link
slope gradient
downstream fining
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27054
بررسی تحولات مرز K/T در یال شمال شرقی کبیرکوه، جنوب غربی ایران
Faunal Turnover across the Cretaceous/Tertiary Boundary in Kabir-Kuh, Southwest of Iran
ابراهیم قاسمی نژاد
eghasemi@ khayam.ut.ac.ir
1
بهروز درویشزاده
92322436
2
شمشاد قورچایی
28439765
3
قسمت فوقانی سازند گورپی در یال شمال شرقی کبیرکوه در جنوب شرق ایلام به منظور تعیین و تفکیک زونهای زیستی جهانی و بررسی تحولات مرز کرتاسه- ترشیر بر مبنای فرامینیفرها مطالعه شد. برای رسوبات مائس تریشتین بر مبنای زونبندی استاندارد جهانی Caron (1985) چهار بایوزون تفکیک گردید. واحدهای معادل بایوزون Abathamphalus mayaroensis بر مبنای زونبندی Li & Keller (1998a) یعنی زونهای Cf1تا Cf4 نیز ثبت گردید. رسوبات پالئوسن بر مبنای زونبندی Toumarkine & Lutherbakher (1985) به دو بایوزون Parasubbotina pseudobulloides و Parvularugoglobigerina eugubina تفکیک شد. ثبت بایوزونهای مربوط به انتهاییترین قسمت مائس تریشتین و ابتداییترین قسمت پالئوسن نشان میدهد که به احتمال بسیار زیاد رسوبگذاری در گذر از کرتاسه به ترشیر پیوسته بوده اگرچه این مطالعه به منظور ثبت زون P0 همچنان ادامه دارد. مطالعه فرامینیفرهای پلانکتونیک نشان میدهد که الگوی انقراض و بقای گونهها نیز مشابه مقطع تیپ جهانی ElKef است. به طوری که بیشتر از 3/2 گونهها در نزدیکی مرز و در مرز منقرض شدهاند و کمتر از 3/1 آنها در دانین زیرین باقی ماندهاند. گونههای باقیمانده کوچک بوده و دارای تزئینات کم و گسترش جهانی هستند. در مقابل گونههایی که در مرز منقرض میشوند بزرگ و دارای تزئینات زیاد بوده و از لحاظ جغرافیایی محدود هستند.
In order to determine changes across the K/T boundary and to detect foraminiferal biozones a well preserved section of the Gurpi Formation in north of Kabirkuh, southwest of Iran was investigated. Maastrichtian biozones of Caron (1985) were all recorded. Moreover, Li & Keller's (1988a) CF 1 to CF4 zones were also recorded. Paleocene layers were divided into two biozones; Parasubbotina pseudobulloides and Parvularugoglobigerina eugu-bina zones based on Toumarkine & Lutherbakher (1985). As the index species for uppermost Maas-trichtian and lower Danian biozones were recorded the sedimentation across the KTB seems to be continuous though research to locate zone P0 is still continued. Statistical studies of foraminifera show that 2/3 of the species extinct below and at the KTB and 1/3 remain in the lower Danian. The extinct fauna are of large size and ornamented while the survivors are of small size and without ornament-ation and cosmopolitan. This indicates that the extinction model was similar to that of type section.
https://jos.ut.ac.ir/article_27054_83f4752116fec2169ceda3677e731fbd.pdf
ترشیر
فرامینیفرا
تحولات
مرز کرتاسه
کبیرکوه
ایلام
ایران
Framinifera
Kuh
over
Tertiary boundary
Cretaceous
Ilam
Kabir
turn
Iran
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27055
تطابق نموداری در بیو استراتیگرافی سازند آسماری در میدان نفتی اهواز
Graphic Correlation in Biostratigraphy of Asmari Formation in Ahwaz Oil Field
حسن امیری بختیار
25336231
1
فرشته سجادی
18615412
2
نوشین مرادی
89972465
3
سازند آسماری با سن الیگوسن-میوسن، در میدان نفتی اهواز شامل ماسه سنگ، آهک، آهک ماسهای، آهک دولومیتی و مارن میباشد که قسمت عمدهای از آن تحت عنوان بخش ماسه سنگی اهواز نامگذاری شده است. از سازند آسماری در میدان نفتی اهواز، 7 مقطع تحتالارضی شامل چاههای شماره 11، 19 ، 20، 43 ، 45 ، 65 و 85 انتخاب و کلیه میکروفسیلهای آن اعم از فرامینیفرها، جلبکها و بریوزواهای موجود در آن توسط نویسندگان این مقاله شناسایی گردیدند. به منظور بررسی ارتباط زمانی و رخسارهای و تعیین نرخ تجمع سنگی و همچنین مشخص نمودن وجود یا عدم وجود گسل و ناپیوستگی عمده و تعیین دقیق محدودة چینهشناسی میکروفسیلهای شناسایی شده در چاههای مورد مطالعه روش تطابق نموداری استفاده شد. بدین صورت که در ابتدا چاه شماره 65 بعنوان مقطع مرجع استاندارد(SRS) انتخاب گردید و در مقابل سایر مقاطع روی محور X قرار گرفت و در نهایت، 6 نمودار تطابقی مربوط به چاههای 11 ، 19 ، 20 ، 43 ، 45 و 85 بدست آمد. پس از رسم خط تطابق LOC در نمودارهای مقاطع مورد مطالعه، مشخص گردید که قسمت بالا و پایین مقطع مرجع استاندارد (چاه شماره 65) در مقاطع مورد مقایسه وجود ندارند و در چاههای 11 و 45 روند رسوبگذاری سرعت کمتری نسبت به مقطع مرجع داشته است. خط تطابق در چاه شمارة 19 در درون یک شیار (Channel) ایجاد شده است که این شیار زمانی پدید میآید که محدودههای کلی چینهشناسی میکروفسیلها در درون مقطع مرجع استاندارد مرکب (CRSR) کامل باشند.
The Asmari Formation (Oilgocene-Miocene), in the Ahwaz Oilfield, consists of sandstone, limestone, sandy limestone, dolomitic limestone and marl; the Ahwaz Sandstone Member can be identified within the Asmari Formation of this oilfield. Seven boreholes namely Az 11, Az 19, Az 20, Az 43, Az 45, Az 65, and Az 85, are selected in which to study temporal and facies relationship, rock accumulation rate, stratigraphic continuity/fault, and stratigraphic range of various microfossils of the Asmari Forma-tion. Plotting stratigraphic data of other boreholes against that of Az 65, as the Standard Reference Section (SRS), it is obvious that basal and upper parts of the SRS are missing from other stratigraphic sections. Application of the Graphic Correlation Method also indicates the rate of rock accumulation has been slower in Az 11 and Az 45 compared to that of the SRS. In Az 19, the Line of Correlation (LOC) occurs in a channel testifying to complete stratigraphic range of microfossils in the Composite Standard Reference Section (CSRS).
https://jos.ut.ac.ir/article_27055_c6b883bbfb1983dd6133b7c9ce9b60d4.pdf
ference Section (CSRS)
ference Section CSRS
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27056
پتروگرافی و ژنز کانسار بوکسیت جاجرم
Mineralogy, Petrography and Genesis of Jajarm Bauxite Deposit
حسین رحیمپوربناب
55956287
1
داریوش اسماعیلی
36967737
2
کانسار مورد مطالعه مهمترین کانسار بوکسیت در ایران است که هم اکنون در حال بهرهبرداری میباشد. افق اصلی این کانسار، که بر روی سطوح کارستی سازند الیکا توسعه یافته است، دارای ترکیب کانیشناسی دیاسپوری همراه با سیلیس و اکسیدهای آهن و تیتان میباشد. تشکیل این کانسار حاکی از دوره خشکیزایی در طی تریاس میانی تا اوایل تریاس بالایی و غلبه شرایط اقلیمی استوایی در این ناحیه است که همانند بسیاری دیگر از نقاط مختلف دنیا موجب تشکیل بوکسیت شده است. بافتهای اصلی مشاهده شده در افق بوکسیت سخت (معدنی) این کانسار شامل بافتهای دانهریز، پورفیریک دروغین، اائیدی، پیزولیتی و بافت میکروکلاستیک است. عوارض دیاژنزی اصلی در این کانسار شامل تشکیل اوئیدها، پیزولیتها و نهشت سیمان دیاسپوری در برخی شکستگیها است. فرایندهای اپیژنتیک، مانند آهنشویی و سیلیسی شدن مجدد، موجب تغییرات ثانویه در این کانسار شده است. در بسیاری از نمونهها اثرات حمل مجدد نهشته بوکسیتی بصورت قطعات گرد شده اینتراکلاستها و ااوئیدها مشاهده میشود. با توجه به مطالعات صحرایی و آنالیزهای ژئوشیمیایی ظاهراً در اوایل دوره تریاس بالایی، تحت شرایط اقلیمی مناسب حاکم بر ناحیه، محصولات هوازدگی تودههای ملافیری (بوکسیت اولیه) به مسافتهای کوتاه حمل شدهاند و سپس در حفرات و گودالهای کارستی سازند الیکا بدام افتادهاند و عمل بوکسیتی شدن در این کارستها بر اثر گردش سیالات ادامه یافته است.
The studied deposit is the main bauxite ore deposit in Iran, which is now being exploited. Main horizons of the Jajarm bauxite deposit, which has been developed on the karst topography of the Elika formation, are composed of diaspore, silica, iron and titanium oxides. This deposit indicates marine regression and domination of the equatorial continental climate in this time. The most important textures in the hard bauxite horizon are micritic, pseudo-porphyric, oolitic, pisolitic and micro-clastic. Major diagenetic features are pisolite, oolites and some diasporic cement in microfractures. Some epi-genetic processes such as deferrification and re-silicification have subsequently altered bauxiute ores. In many samples, presence of eroded and rounded intra-clasts is indication of reworking. Seemingly, under warm climatic conditions, do-minated in the early late Triassic time, weathering products of melaphyers (the early bauxite), after short-distance transportation, trapped in the karst topography on the Elika formation. Finally, bauxite-ization processes had completed in these karst features, which were under active circulation.
https://jos.ut.ac.ir/article_27056_3fd28617e684e33d847f97dab60501d1.pdf
بوکسیت
جاجرم
ایران
کانی شناسی
دیاسپور
بافت
دیاژنز
Bauxite
Jajarm
Iran
mineralogy
Diaspore
Texture
Diagenesis
per
پرديس علوم
مجله علوم دانشگاه تهران (منتشر نمی شود)
2008-08-22
33
3
27057
تعیین ترشوندگی سنگ مخازن کربناته ایران در شرایط بازسازی شده
Determination of Wettability of Iranian Carbonate Reservoir Rocks in Restored-State
محمد رضا اصفهانی
bakhtiarih@ripi.ir
1
عزتاله کاظمزاده
98977561
2
سیدمجید هاشمی
47823751
3
حسن کریمایی
52694746
4
نتایج بسیاری از آزمایشات ویژه سنگ مخزن از قبیل فشار موئینگی، تراوائی نسبی و بازدهی سیلاب زنی تحت تاثیر ترشوندگی نمونه سنگ مخزن میباشند. به منظور حصول اطمینان از نتایج بدست آمده، آزمایشات میبایست بر روی نمونههائی انجام شود که ترشوندگی آنها بصورت اولیه حفظ شده باشد. نظر به اهمیت فاکتور ترشوندگی در داده های حاصل از آزمایشات ویژه سنگ مخزن و نقش اساسی آن در مطالعات مخازن هیدروکربوری، مطالعه حاضرکه تحقیقی پیرامون توصیف ترشوندگی برخی از سازندهای کربناته مخازن ایران می باشد انجام پذیرفته است. نمونههای مورد آزمایش ابتدا پس از شستشوی دقیق، در دما و مجاورت سیال مخزن قرار گرفته تا به شرایط مخزن بازگردانی شود. آزمایشات با استفاده از سیالات مخزن (آب سازند و نفت خام) و در دمای 90 درجه سانتیگراد انجام شده است. در این مطالعه به منظور رسیدن به شرایط اولیه ترشوندگی، نمونه ها بمدت 40 روز در دمای مخزن و در مجاورت نفت خام استراحت داده شدهاند. خواص پتروفیزیکی هر نمونه با استفاده از تکنیکهای مقطع نازک میکروسکوپی و سیلاب زنی اندازهگیری شده است. سنگ شناسی نمونه ها نشان میدهد که نمونهها از جنس آهک و دولومیت میباشند. نتایج ارزیابی کیفی نمونههای کربناته توسط منحنیهای تراوائی نسبی نشان میدهد که اختلاف قابل توجهی بین نتایج حاصل از روشهای قاعده نقاط انتهائی و نقطه تقاطع اشباع سیالات وجود دارد. نقاط تقاطع منحنی ها در آزمایشات تراوائی نسبی تحت دمای مخزن نشاندهنده نفت تر بودن نمونهها بوده است. در این تحقیق آزمایشات آموت و USBM بصورت ترکیبی بر روی نمونهها انجام شده ومنحنیهای فشار موئینگی بدست آمده از روش سانتریفیوژ برای محاسبه اندیس ترشوندگی USBM مورد استفاده قرار گرفت. ارزیابی کمی به روش آموت نشان داد که اکثر نمونهها ماهیت ترشوندگی میانی داشتهاند، اما نتایج بدست آمده از روش ترکیبی آموت/USBM نشان داده که سیستم قویاً نفت – تر میباشد. بر اساس روش استاندارد اداره معادن امریکا (U.S. Bureau of Mines) بوسیله آزمایشات سانتریفیوژ میتوان منحنیهای فشار موئینگی را بدست آورد که شاخصی برای ارزیابی ترشوندگی سنگ مخزن میباشند.
Many special core analyses, including capillary pressure, relative permeability, and water flooding efficiency are affected by the wettability of the core. In order to achieve reliable results, experiment must be performed on preserved or aged sample. Considering the importance of wettability factor in special core analysis data and their fundamental roles in reservoir studies, the present work was defined to search for wettability characterization of some Iranian carbonate formations. Samples were carefully cleaned and aged at reservoir temperature in order to prepare the restored conditions. Experiments were run at 90 °C with crude oil and formation water. A period of 40 days was allowed for aging with crude oil. Petrophysical properties of each sample were measured using both thin section and core flooding techniques. The lithology of the samples consists of both dolomite and limestone. The qualitative evaluation of carbonate samples using relative permeability curves showed that there was a discrepancy between the result from the role of end-points and those from the role of cross over saturation. The cross over saturations in relative permeability tests at reservoir temperature showed that samples were oil wet. The Amott and USBM tests have been run on samples in a combination procedure. The capillary pressure curves obtained by the centrifuge method were used in order to calculate the USBM wettability index. Quantitative results by the Amott method showed that most carbonate samples had intermediate wettability characteristics, but the results from combined Amott-USBM testing indicated that system is mostly oil-wet. Centrifuge experiments also produced capillary pressure curves that were used to evaluate the wettability are according to the method of U.S. Bureau of Mines.
https://jos.ut.ac.ir/article_27057_100d3793850f22f6bf4b34331a2d4e4a.pdf
ترشوندگی
فشار مویینگی
روش آموت/USBM
سنگ مخازن کربناته.
Wettability
capillary pressure
AMOTT/USBM method
Carbonate Reservoir Rocks