ORIGINAL_ARTICLE
پترولوژی و ژئوشیمی تودهی گرانیتوئیدی بروجرد (غرب ایران)
تودهی گرانیتوئیدی بروجرد بخشی از تودههای نفوذی موجود در زون سنندج-سیرجان را تشکیل داده و به صورت کشیده و طویل، به موازات شیستوزیته غالب سنگهای دگرگونی با روند شمالغربی-جنوبشرقی رخنمون دارد. ترکیب سنگشناسی این توده عمدتاً متشکل از مونزوگرانیت، گرانودیوریت، کوارتزدیوریت و گرانیت اسفندار با ترکیب غالب گرانودیوریتی میباشد. مطالعات صحرایی، کانیشناسی، سنگشناسی و ژئوشیمیایی نشان میدهند که ماگمای سازنده واحدهای اصلی این توده از نوع I ،کالکآلکالن و غنی از پتاسیم (پتاسیک) بوده و از نظر درجه اشباع از آلومینیم (ASI) متاآلومین تا کمی پرآلومین میباشد. پایین بودن نسبتهای Al2O3/(FeO+MgO+TiO2) و (Na2O+K2O)/(FeO+MgO+TiO2) و شواهد ژئوشیمی عناصر نادر خاکی و عناصر کمیاب، نشان میدهند که منشأ ماگمای اولیه از پوستهی زیرین بوده که در طی یک حاشیه ورقهی همگرا ایجاد شده است. این ماگما احتمالاً در اثر ذوب بخشی پروتولیتهای پوستهی زیرین بوجود آمده است و تبلور تفریقی مذابها در سطوح بالاتر پوسته، واحدهای مختلف سنگشناسی را سبب گردیدهاست و ماگماهای بازالتی حاصل از گوشته که در پوسته زیرین جایگزین شدهاند محتملترین منشأ گرمایی برای ذوب بخشی بودهاند.
https://jos.ut.ac.ir/article_27046_707dedda137c95c4569c212db7bff5c9.pdf
2008-08-22
داعی
ژئوشیمی
سیرجان
بروجرد
کالکآلکالن
گرانیتوئید
نوعI
منشأ پوستهای
زون سنندج
احمد احمدی
خلجی
32796298
1
AUTHOR
محمد ولی
ولیزاده
mvalizad@chamran.ut.ac.ir
2
AUTHOR
داریوش
اسماعیلی
36967737
3
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
پتروگرافی و ژئوشیمی دولومیتها در نهشتههای کرتاسه زیرین شرق اصفهان
مقطع مورد مطالعه در ارتفاعات شرقی شهر اصفهان و در حدود 1 کیلومتری شرق جاده اصفهان به نایین در طول جغرافیایی '47 °51 طول شرقی و عرض جغرافیایی '28 °32 شمالی قرار گرفته است. نهشتههای کرتاسه زیرین در این مقطع 6/196 متر اندازهگیری شده است و شامل سنگهای تخریبی و کربناته میباشد. مرز زیرین این نهشتهها با شیلهای ژوراسیک به صورت دگرشیبی زاویهای است. مطالعات پتروگرافی انجام شده بر روی نهشتههای کربناته کرتاسه زیرین نشاندهنده وجود چهار نوع دولومیت در این ناحیه است که عبارتند از: دولومیت نوع اول شامل دولومیتهای خیلی ریز تا ریز بلور (مسطح نیمه شکلدار)، دولومیت نوع دوم شامل دولومیتهای ریز تا متوسط بلور (ایدیوتوپیک-پورفیروتوپیک)، دولومیت نوع سوم شامل دولومیتهای متوسط بلور (شکلدار)، دولومیت نوع چهارم شامل دولومیتهای متوسط تا درشتبلور (شکلدار). دولومیت نوع اول مربوط به دیاژنز خیلی اولیه بوده و سه نوع دیگر در اثر دیاژنز تدفینی به وجود آمدهاند که به ترتیب از نوع جانشینی، جانشینی/تبلور مجدد و پرکننده حفرات میباشند. مطالعات ژئوشیمیایی (عنصری) مانند بالا بودن مقادیر Na و Sr حاکی از این است که فرایند دولومیتی شدن توسط ترکیب کانی شناسی اولیه آراگونیتی تسریع شده است. منشاء منیزیم مورد نیاز دولومیتهای دولومیت نوع اول آب دریا بوده است و برای انواع دیگر نیز میتوان آب درون روزنهای، رسهای موجود در شیلهای بین آهکها (شیلهای زیرین) و شیلهای موجود در قسمت زیر رسوبات کرتاسه زیرین را در نظر گرفت.
https://jos.ut.ac.ir/article_27047_42b51160c0427131765450d688361a8d.pdf
2008-08-22
پتروگرافی
ژئوشیمی
دولومیتی شدن
کرتاسه زیرین
مهران
مرادپور
moradpourm@ripi.ir
1
AUTHOR
محمدحسین
آدابی
77923783
2
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ژئوشیمی و خاستگاه زمینساختی سنگهای آتشفشانی تتماج، جنوب شرق کاشان
سنگهای آتشفشانی-رسوبی تتماج در جنوب شرق کاشان شامل تناوبی از گدازهها (بازالت تا آندزیت) و مواد آذرآواری (انواع توف و آگلومرا) همراه با بینلایههایی از سنگهای رسوبی (آهک و ماسه سنگ) هستند. سنگهای آهکی این مجموعه حاوی فسیلهای دریایی کم عمق الیگوسن میباشند. بازالتهای تتماج، بر اساس دادههای ژئوشیمیایی عناصر اصلی و کمیاب، شباهت زیادی با گدازههای کالکآلکالن دارند. مقدار Al2O3 آنها زیاد و در عین حال عدد منیزیمی پائینی دارند. نسبت Zr/Y در این سنگها بیش از 3 است که از این لحاظ با سنگهای آتشفشانی قوسهای قارهای مشابهاند. در نمودار عناصر کمیاب نرمالیزه شده نسبت به پشتههای میان اقیانوسی غنیشده (E-MORB) ، عناصر Ti(به غیر از بازالتها)، P، Nb و Rb دارای آنومالی منفی هستند ولی Pb و K آنومالی مثبت نشان میدهد. نسبت Th/Yb در محدوده بین 3/0 تا 9/1 در تغییر است در صورتی که نسبت Ta/Yb نمونهها از 3/2 تا 9/8 تغییر میکند که این شواهد از مشخصات سنگهای ماگمایی مناطق فرورانش میباشد. غنیشدگی این سنگها از عناصر با پتانسیل یونی پایین (LILE) و عناصر نادر خاکی سبک (LREE) حاکی از این است که گدازهها احتمالاً از ذوب بخشی گوه گوشتهای که خود در اثر تماس با سیالات مشتق از پوسته اقیانوسی فرورونده، از عناصر کمیاب غنیشده بودند، منشأ گرفتهاند.
https://jos.ut.ac.ir/article_27048_36a841d608122be65e93daf5110e0bdd.pdf
2008-08-22
ژئوشیمی
بازالت
زون فرورانش
قوس آتشفشانی قارهای
تتماج
مریم امینالرعایایی
یمینی
72192839
1
AUTHOR
علی
کنعانیان
kananian@khayam.ut.ac.ir
2
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شواهد پتروگرافی حاکی از دگرشکلی دمای بالا در سنگهای حاشیه توده گرانیتوئیدی لخشک، شمالغرب زاهدان، ایران
توده گرانودیوریتی لخشک بخشی از نوار گرانیتوئیدی زاهدان-سراوان محسوب میشود که در زمان الیگومیوسن به صورت یک توده بیضوی شکل با امتداد شمالغرب-جنوبشرق در داخل رسوبات فلیشی ائوسن نفوذ کرده و به همراه سنگهای میزبان خود, مجموعاً بخشی از زون جوشخورده سیستان واقع بین دو بلوک لوت و افغان را تشکیل داده است. سنگهای حاشیه جنوب و جنوبغربی توده, در امتداد زونهای برشی موازی با همبری توده که بیش از 400 متر ضخامت دارند, دستخوش دگرشکلی دمای بالا شدهاند و فابریکهایی نظیر ساختارهای S-C پیدا کردهاند. دگرشکلی این سنگها در محل همبری با سنگهای میزبان, شدید بوده و به سمت داخل توده تدریجاً کاهش مییابد. کانیهای اولیه ماگمایی نظیر پلاژیوکلاز و ارتوکلاز در این سنگهای بر اثر تحمل دگرشکلی شکننده دمای بالا، شکسته شده و شکستگی آنها مجدداً با کانیهای ماگمایی دمای بالا نظیر بیوتیت, پتاسیمفلدسپار و کوارتز پر شده است. بر اساس شواهد زیر به نظر میرسد دگرشکلی این سنگها در شرایط دمایی بالای سولیدوس و احتمالاً در حضور مقدار کمی مذاب اتفاق افتاده باشد: 1) پر شدن شکستگی بلورهای فلدسپار اولیه توسط مجموعههای دانهریز کوارتز, پتاسیمفلدسپار و بیوتیت، 2) وجود دانههای کوارتز و فلدسپار در بین کلیواژهای تغییرشکلیافته بیوتیت، 3) همرشدی کوارتز و پتاسیمفلدسپار که به طور بخشی جایگزین پلاژیوکلاز شدهاند، 4) حضور بافت گرانوفیری دگرشکل نشده در حاشیه بلورهای دگرشکل شده ارتوکلاز.
https://jos.ut.ac.ir/article_27049_3a153735806f908d4259df617cd12d8b.pdf
2008-08-22
ریزساخت
دگرشکلی
فولیاسیون
تبلور مجدد
گرانیتوئید
علی
کنعانیان
kananian@khayam.ut.ac.ir
1
AUTHOR
مهدی رضائی
کهخائی
12199417
2
AUTHOR
محسن
الیاسی
46975922
3
AUTHOR
داریوش
اسماعیلی
36967737
4
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
سازوکار جایگیری توده های آذرین شمال شرق قزوین با بهره گیری از تحلیل تنش دیرین
به منظور شناسایی ساز و کار دقیق جایگیری توده های آذرین در منطقه مورد مطالعه از تحلیل تنش دیرین به کمک روش معکوس کردن استفاده شده است. در دوازده محدوده بیش از 209 سطح برش دارای خش لغزش برداشت و پس از تحلیل دقیق، ترژکتوری های بزرگ ترین تنش تراکمی دیرین رسم گردید. آرایش هندسی ترژکتوریهای بزرگترین تنش تراکمی دیرین ساز و کار تزریق سیل را مطرح میکند که با شواهد پترولوژیک نیز انطباق کامل دارد.
https://jos.ut.ac.ir/article_27050_d6da1bbc969977a140caff170cd16228.pdf
2008-08-22
تنش دیرین
سیل
ترژکتوری تنش
دایره مور
توده آذرین قزوین.
محسن
الیاسی
46975922
1
AUTHOR
علی
کنعانیان
kananian@khayam.ut.ac.ir
2
AUTHOR
کیمیا
کلانتری
46941972
3
AUTHOR
محسن
حیدری
27846976
4
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
کاربرد سیستم شبکة عصبی مصنوعی در پهنه بندی خطر زمین لغزش, مطالعه موردی: ناحیه سفیدار گله در استان سمنان
تشخیص مناطق مستعد لغزش مسائل مختلفی را مطرح میکند که برای حل این مسائل روشهای متعددی مورد استفاده قرار گرفته است ولی بطور کلی به دو دسته روشهای مستقیم و غیر مستقیم طبقهبندی میشود و در تحقیق حاضر از روش غیرمستقیم استفاده شدهاست. هدف از این تحقیق بررسی استفاده از شبکه عصبی مصنوعی برای پهنه بندی خطر زمین لغزش در منطقة سفیدارگلة استان سمنان میباشد. جهت ارزیابی شبکه عصبی ایجادشده، داده های 49 زمین لغزش اتفاق افتاده به سیستم ارائه گردید. این پایگاه داده، شامل اطلاعات مربوط به شیب, جهت شیب، لیتولوژی، مدل ارتفاعی رقومی، بارندگی، فاصله از گسل و کاربری اراضی منطقه میباشد. این داده ها جهت تغذیه به شبکه عصبی ایجاد شده، بر اساس بزرگترین مقدار موجود هر داده در بانک اطلاعاتی بین صفر ویک نرمالیزه گردید. سپس داده های نرمالیزه شده به یک شبکه عصبی پرسپترون سه لایة تغذیه شونده به جلو (feed forward) با الگوریتم پس انتشار خطا (back error propagation) تغذیه گردید. بطور خلاصه ابتدا پارامترهای ورودی استخراج و شبکه عصبی بر مبنای آنها توسط الگوریتم پس انتشار خطا آموزش داده شد. سپس کارایی شبکه آموزش داده شده مورد آزمایش قرار گرفت. ساختار نهایی شبکه دارای 7 نرون در لایه ورودی, 20 نرون در لایه میانی و 1 نرون در لایه خروجی گردید. تعداد اطلاعات برای آموزش شبکه 1626 و برای آزمایش 400 واحد در نظر گرفته شد. دقت شبکه در مرحلة آزمایش 25/91% تخمین زده شد. بعد از بهینه شدن ساختمان شبکه کل اطلاعات مربوط به منطقه در اختیار شبکه قرار گرفت. خروجی بدست آمده از شبکة عصبی با اختلاف 2/0 به پنج ردة باخطرخیلی زیاد، زیاد, متوسط، کم و خیلی کم تقسیم گردید.
https://jos.ut.ac.ir/article_27051_39ed779a3b142597f50c12163648aa83.pdf
2008-08-22
زمین لغزش
شبکه عصبی مصنوعی
پرسپترون
پهنه بندی
بابک
راکعی
62511798
1
AUTHOR
ماشااله
خامهچیان
khamechm@modares.ac.ir
2
AUTHOR
پرویز
عبدالملکی
47198788
3
AUTHOR
پانتهآ
گیاهچی
63372241
4
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
دگرشکلی در تکتونیت های شمال باختر خوی
مجموعه سنگهای شمال باختر خوی در استان آذربایجان باختری از سه بخش اصلی؛ کمپلکس افیولیتی، کمپلکس دگرگونی و سنگهای رسوبی دگرگون نشده تشکیل شده است. کمپلکس دگرگونی این منطقه شامل دو بخش متابازیتی و متاسدیمنتی است که درجه دگرگونی آنها از رخساره شیست سبز تا آمفیبولیت فوقانی تغییر میکند. مطالعات ریز ساختاری آنها نشان میدهد که سنگهای دگرگونی دارای دو برگوارگی S1 و S2 بوده که در پهنههای برشی برگوارگی میلونیتی (Sm) بر روی آنها چاپ شده است. راستای اصلی این برگوارهها شمال-شمال باختری بوده که در سه مرحله دگرشکلی به صورت پیشرونده حاصل شدهاند. این دگرشکلیها در طول همگرایی بین ورقه عربی و بلوک البرزباختری-آذربایجان، احتمالاً همزمان با برخورد آنها در کرتاسه فوقانی ویاحتی در زمانی جوانتر از آن شکل گرفتهاند.
https://jos.ut.ac.ir/article_27052_a68f7ea43df2421a4be4de843aafe1bd.pdf
2008-08-22
خوی
تکتونیت
میلونیت
کمپلکس دگرگونی
چند دگرشکلی
حسین
عزیزی
95579384
1
AUTHOR
محمد
محجل
16286533
2
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شناسایی فرآیندهای موثر در پیوستگی رسوبی و تغییرات بافتی در رسوبات رودخانهای حوضه آبریز بیدواز-شرق اسفراین
حوضه آبریز بیدواز در شرق شهرستان اسفراین، در استان خراسان شمالی واقع شده است. رودخانه اصلی این حوضه، رودخانه بیدواز و دو سرشاخه مهم آن درپرچین و سرخ قلعه نام دارد که همگی از نوع بریده بریده با بستر گراولی میباشند. آنالیز اندازه ذرات نشان داده است که پیوستگی رسوبی به ویژه در دو سرشاخه درپرچین و سرخ قلعه از روند یکنواختی برخوردار نیست بلکه در دو نقطه، روند پیوستگی از حالت قبلی خارج شده و روند جدیدی آغاز شده است. در رودخانه بیدواز به علت طولانیتر بودن مسیر، پیوستگی رسوبی روند تقریباً یکنواختی را نشان میدهد ولی در این رودخانه نیز میتوان زیرروندهای مجزایی را تشخیص داد. تغییرات شیب در مسیر رودخانه و ورود حجم زیادی از رسوبات دانه درشت توسط شاخههای فرعی از عوامل اصلی تغییر در پیوستگی رسوبی میباشند. بررسی پیوستگی رسوبیِ گروهها و ردههای مختلف دانهها (گراول، ماسه و گل) همراه با تغییرات پارامترهای جورشدگی، کجشدگی و کشیدگی نشان داده است که حمل انتخابی (selective transport) مهمترین فرآیند کنترل کننده ریز شوندگی دانهها در طول مسیر بوده است. همچنین با توجه به این که قسمت اعظم رسوبات از ذرات درشتتر از 4- فی تشکیل شده است، فرآیند جورشدگی انتخابی (selective sorting) که به اندازه ذرات وابسته میباشد باعث افزایش جورشدگی در بالادست هر زیرروند شده است. امید است نتایج بهدست آمده از این تحقیق بتواند در حوضههای مشابه و در ارتباط با مدیریت آبخیزداری حوضهها جهت جلوگیری از فرسایش و رسوب زایی مورد استفاده قرار گیرد.
https://jos.ut.ac.ir/article_27053_a3a3f8df8993693bd4b9138a0d0e12af.pdf
2008-08-22
پیوستگی رسوبی
جورشدگی انتخابی
ریز شوندگی ذرات
رودخانه بیدواز
قاسم
رستمیزاده
56612395
1
AUTHOR
رضا موسوی
حرمی
harami2004@yahoo.com
2
AUTHOR
اسداله
محبوبی
amahboobi20012@yahoo.com
3
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی تحولات مرز K/T در یال شمال شرقی کبیرکوه، جنوب غربی ایران
قسمت فوقانی سازند گورپی در یال شمال شرقی کبیرکوه در جنوب شرق ایلام به منظور تعیین و تفکیک زونهای زیستی جهانی و بررسی تحولات مرز کرتاسه- ترشیر بر مبنای فرامینیفرها مطالعه شد. برای رسوبات مائس تریشتین بر مبنای زونبندی استاندارد جهانی Caron (1985) چهار بایوزون تفکیک گردید. واحدهای معادل بایوزون Abathamphalus mayaroensis بر مبنای زونبندی Li & Keller (1998a) یعنی زونهای Cf1تا Cf4 نیز ثبت گردید. رسوبات پالئوسن بر مبنای زونبندی Toumarkine & Lutherbakher (1985) به دو بایوزون Parasubbotina pseudobulloides و Parvularugoglobigerina eugubina تفکیک شد. ثبت بایوزونهای مربوط به انتهاییترین قسمت مائس تریشتین و ابتداییترین قسمت پالئوسن نشان میدهد که به احتمال بسیار زیاد رسوبگذاری در گذر از کرتاسه به ترشیر پیوسته بوده اگرچه این مطالعه به منظور ثبت زون P0 همچنان ادامه دارد. مطالعه فرامینیفرهای پلانکتونیک نشان میدهد که الگوی انقراض و بقای گونهها نیز مشابه مقطع تیپ جهانی ElKef است. به طوری که بیشتر از 3/2 گونهها در نزدیکی مرز و در مرز منقرض شدهاند و کمتر از 3/1 آنها در دانین زیرین باقی ماندهاند. گونههای باقیمانده کوچک بوده و دارای تزئینات کم و گسترش جهانی هستند. در مقابل گونههایی که در مرز منقرض میشوند بزرگ و دارای تزئینات زیاد بوده و از لحاظ جغرافیایی محدود هستند.
https://jos.ut.ac.ir/article_27054_83f4752116fec2169ceda3677e731fbd.pdf
2008-08-22
ترشیر
فرامینیفرا
تحولات
مرز کرتاسه
کبیرکوه
ایلام
ایران
ابراهیم قاسمی
نژاد
eghasemi@ khayam.ut.ac.ir
1
AUTHOR
بهروز
درویشزاده
92322436
2
AUTHOR
شمشاد
قورچایی
28439765
3
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تطابق نموداری در بیو استراتیگرافی سازند آسماری در میدان نفتی اهواز
سازند آسماری با سن الیگوسن-میوسن، در میدان نفتی اهواز شامل ماسه سنگ، آهک، آهک ماسهای، آهک دولومیتی و مارن میباشد که قسمت عمدهای از آن تحت عنوان بخش ماسه سنگی اهواز نامگذاری شده است. از سازند آسماری در میدان نفتی اهواز، 7 مقطع تحتالارضی شامل چاههای شماره 11، 19 ، 20، 43 ، 45 ، 65 و 85 انتخاب و کلیه میکروفسیلهای آن اعم از فرامینیفرها، جلبکها و بریوزواهای موجود در آن توسط نویسندگان این مقاله شناسایی گردیدند. به منظور بررسی ارتباط زمانی و رخسارهای و تعیین نرخ تجمع سنگی و همچنین مشخص نمودن وجود یا عدم وجود گسل و ناپیوستگی عمده و تعیین دقیق محدودة چینهشناسی میکروفسیلهای شناسایی شده در چاههای مورد مطالعه روش تطابق نموداری استفاده شد. بدین صورت که در ابتدا چاه شماره 65 بعنوان مقطع مرجع استاندارد(SRS) انتخاب گردید و در مقابل سایر مقاطع روی محور X قرار گرفت و در نهایت، 6 نمودار تطابقی مربوط به چاههای 11 ، 19 ، 20 ، 43 ، 45 و 85 بدست آمد. پس از رسم خط تطابق LOC در نمودارهای مقاطع مورد مطالعه، مشخص گردید که قسمت بالا و پایین مقطع مرجع استاندارد (چاه شماره 65) در مقاطع مورد مقایسه وجود ندارند و در چاههای 11 و 45 روند رسوبگذاری سرعت کمتری نسبت به مقطع مرجع داشته است. خط تطابق در چاه شمارة 19 در درون یک شیار (Channel) ایجاد شده است که این شیار زمانی پدید میآید که محدودههای کلی چینهشناسی میکروفسیلها در درون مقطع مرجع استاندارد مرکب (CRSR) کامل باشند.
https://jos.ut.ac.ir/article_27055_c6b883bbfb1983dd6133b7c9ce9b60d4.pdf
2008-08-22
حسن امیری
بختیار
25336231
1
AUTHOR
فرشته
سجادی
18615412
2
AUTHOR
نوشین
مرادی
89972465
3
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
پتروگرافی و ژنز کانسار بوکسیت جاجرم
کانسار مورد مطالعه مهمترین کانسار بوکسیت در ایران است که هم اکنون در حال بهرهبرداری میباشد. افق اصلی این کانسار، که بر روی سطوح کارستی سازند الیکا توسعه یافته است، دارای ترکیب کانیشناسی دیاسپوری همراه با سیلیس و اکسیدهای آهن و تیتان میباشد. تشکیل این کانسار حاکی از دوره خشکیزایی در طی تریاس میانی تا اوایل تریاس بالایی و غلبه شرایط اقلیمی استوایی در این ناحیه است که همانند بسیاری دیگر از نقاط مختلف دنیا موجب تشکیل بوکسیت شده است. بافتهای اصلی مشاهده شده در افق بوکسیت سخت (معدنی) این کانسار شامل بافتهای دانهریز، پورفیریک دروغین، اائیدی، پیزولیتی و بافت میکروکلاستیک است. عوارض دیاژنزی اصلی در این کانسار شامل تشکیل اوئیدها، پیزولیتها و نهشت سیمان دیاسپوری در برخی شکستگیها است. فرایندهای اپیژنتیک، مانند آهنشویی و سیلیسی شدن مجدد، موجب تغییرات ثانویه در این کانسار شده است. در بسیاری از نمونهها اثرات حمل مجدد نهشته بوکسیتی بصورت قطعات گرد شده اینتراکلاستها و ااوئیدها مشاهده میشود. با توجه به مطالعات صحرایی و آنالیزهای ژئوشیمیایی ظاهراً در اوایل دوره تریاس بالایی، تحت شرایط اقلیمی مناسب حاکم بر ناحیه، محصولات هوازدگی تودههای ملافیری (بوکسیت اولیه) به مسافتهای کوتاه حمل شدهاند و سپس در حفرات و گودالهای کارستی سازند الیکا بدام افتادهاند و عمل بوکسیتی شدن در این کارستها بر اثر گردش سیالات ادامه یافته است.
https://jos.ut.ac.ir/article_27056_3fd28617e684e33d847f97dab60501d1.pdf
2008-08-22
بوکسیت
جاجرم
ایران
کانی شناسی
دیاسپور
بافت
دیاژنز
حسین
رحیمپوربناب
55956287
1
AUTHOR
داریوش
اسماعیلی
36967737
2
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تعیین ترشوندگی سنگ مخازن کربناته ایران در شرایط بازسازی شده
نتایج بسیاری از آزمایشات ویژه سنگ مخزن از قبیل فشار موئینگی، تراوائی نسبی و بازدهی سیلاب زنی تحت تاثیر ترشوندگی نمونه سنگ مخزن میباشند. به منظور حصول اطمینان از نتایج بدست آمده، آزمایشات میبایست بر روی نمونههائی انجام شود که ترشوندگی آنها بصورت اولیه حفظ شده باشد. نظر به اهمیت فاکتور ترشوندگی در داده های حاصل از آزمایشات ویژه سنگ مخزن و نقش اساسی آن در مطالعات مخازن هیدروکربوری، مطالعه حاضرکه تحقیقی پیرامون توصیف ترشوندگی برخی از سازندهای کربناته مخازن ایران می باشد انجام پذیرفته است. نمونههای مورد آزمایش ابتدا پس از شستشوی دقیق، در دما و مجاورت سیال مخزن قرار گرفته تا به شرایط مخزن بازگردانی شود. آزمایشات با استفاده از سیالات مخزن (آب سازند و نفت خام) و در دمای 90 درجه سانتیگراد انجام شده است. در این مطالعه به منظور رسیدن به شرایط اولیه ترشوندگی، نمونه ها بمدت 40 روز در دمای مخزن و در مجاورت نفت خام استراحت داده شدهاند. خواص پتروفیزیکی هر نمونه با استفاده از تکنیکهای مقطع نازک میکروسکوپی و سیلاب زنی اندازهگیری شده است. سنگ شناسی نمونه ها نشان میدهد که نمونهها از جنس آهک و دولومیت میباشند. نتایج ارزیابی کیفی نمونههای کربناته توسط منحنیهای تراوائی نسبی نشان میدهد که اختلاف قابل توجهی بین نتایج حاصل از روشهای قاعده نقاط انتهائی و نقطه تقاطع اشباع سیالات وجود دارد. نقاط تقاطع منحنی ها در آزمایشات تراوائی نسبی تحت دمای مخزن نشاندهنده نفت تر بودن نمونهها بوده است. در این تحقیق آزمایشات آموت و USBM بصورت ترکیبی بر روی نمونهها انجام شده ومنحنیهای فشار موئینگی بدست آمده از روش سانتریفیوژ برای محاسبه اندیس ترشوندگی USBM مورد استفاده قرار گرفت. ارزیابی کمی به روش آموت نشان داد که اکثر نمونهها ماهیت ترشوندگی میانی داشتهاند، اما نتایج بدست آمده از روش ترکیبی آموت/USBM نشان داده که سیستم قویاً نفت – تر میباشد. بر اساس روش استاندارد اداره معادن امریکا (U.S. Bureau of Mines) بوسیله آزمایشات سانتریفیوژ میتوان منحنیهای فشار موئینگی را بدست آورد که شاخصی برای ارزیابی ترشوندگی سنگ مخزن میباشند.
https://jos.ut.ac.ir/article_27057_100d3793850f22f6bf4b34331a2d4e4a.pdf
2008-08-22
ترشوندگی
فشار مویینگی
روش آموت/USBM
سنگ مخازن کربناته.
محمد رضا
اصفهانی
bakhtiarih@ripi.ir
1
AUTHOR
عزتاله
کاظمزاده
98977561
2
AUTHOR
سیدمجید
هاشمی
47823751
3
AUTHOR
حسن
کریمایی
52694746
4
LEAD_AUTHOR